روایت تازه‌ی اسفندیار منفردزاده از ترانه‌ی نجواها

شعرِ شهیار قنبری، با صدای فرهاد

  • آهنگساز و تنظیم‌کننده: اسفندیار منفردزاده
  • شاعر: شهیار قنبری
  • خواننده: فرهاد
  • سال ساخت: پاییز ۱۳۵۷ (سرایش شعر و ساخت آهنگ بر آن)
  • سال اجرا: ۱۳۹۹ (تنظیم برای صدای بازمانده از فرهاد و ضبط موسیقی)
  • اولین انتشار: تابستان ۱۳۹۹، وب‌سایت MonfaredzadehMusic.com
  • ناشر: شرکت «ترانه»
  • طراح جلد: Sin.Shin؛ با بهره‌گیری از عکس امین طلاچیان

گذری بر پیشینه‌ی روایت تازه‌ی اسفندیار منفردزاده از ترانه‌ی «نجواها»

۱- ناتوانی وزارت «فرهنگ و هنر» در بازبینی و ممیزی کلام ترانه‌ها پس از شهریور ۱۳۵۷ فرصتی شد برای ضبط و نشر ترانه‌‌ی «شبانه‌ی ۲»، برای گفتن ناگفته‌ها!

۲- پاییز ۵۷ با نگاه به فضای تازه و ضعف سانسور، از شهیار قنبری خواستم آزاد و فارغ از ممیزی دولتی بسراید؛ او به خلوتِ شمال خود رفت و  این شعر زیبا را برای من هدیه آورد. شعری که نمای اوج‌گیریِ سویه‌ی اعتراضی جهانِ شعر شهیار است. شعری متفاوت که در نهایتِ زیبایی و شاعرانگی و از همه مهم‌تر، با هوشیاری در اعتراض به سانسور و خفقان می‌سراید؛ 

«وقت گل دادن عشق / روی دار قالی/ بی‌سبب حتا پرتاب گل سرخی را ترسیدیم»

و آنگاه  برای فردایی بهتر می‌گوید:

«من و تو حق داریم/ در شب این جنبش/ نبض آدم باشیم».

 این‌چنین «نجواها»ی ما پای در امروز و چشم به آینده دارد.

۳- شعر سرشار از عشق به انسان را نوشیدم و آهنگی بر آن، برای ساز دلخواهم، یعنی صدای جاودانه‌ی فرهاد، ساختم که شد ترانه‌ی «نجواها». به یاد داشته باشیم؛ همیشه شعر متفاوت، فضای موسیقایی متفاوت می‌طلبد. موسیقی برای «کلام» بهتراست بازتاب‌دهنده‌ی معانی و نمایاننده‌ی تصویرهای ذهنی از واژه‌های شعر باشد.

۴- توانایی کم‌نظیر فرهاد در اجرای شعورمندانه‌ی واژه‌ها و نغمه‌های ترانه، همواره سازِ خوش‌صدائی برای من بود. از آنجا که این کار هم درخور شخصیت و توانایی صدای او بود، ترانه را روی نوار «کاست» همراه پیانو خواندم و برای تمرین به فرهاد سپردم که آماده ضبط شود.

۵- شرایط جوشان و ملتهب پاییز و زمستان۱۳۵۷، فعالیت‌های هنری را ساکت کرده بود؛ «از صدا افتاده تار و کمونچه!» و استودیوها خالی از نوازنده‌، ضبط ترانه هم تعطیل بود. شرایط به سرعت تغییر می‌کرد و دعوت مردم به خیابان‌ها به اوج خود رسیده بود. گویی پیش از انتشارِ پیشنهاد ما در ترانه‌ی «نجواها»، مردم به خیابان‌ها ریخته بودند و… از این روی تنظیم موسیقی ترانه‌ی «نجواها» را برای ضبط با صدای فرهاد پشت گوش انداختم. برای من ضبط خانگی «بهاران خجسته باد» و انتشار فوری آن ضرورت یافت و ترانه‌ی «نجواها» دست فرهاد ماند.۲۲ بهمن ۱۳۵۷ هم با سرکوب دگراندیشان، ساختن آهنگ ترانه‌ی «وحدت»، ضبط و نشر فوری آن در ابراز نخستین اعتراض، با استناد به گفته‌ی پیامبر اسلام، برای من اولویت یافت.

۶- خرداد ۱۳۵۸ سرخورده و ناامید از شرایط بعد از انقلاب، به تبعیدی خودخواسته کوچیدم. شهیار هم بعد از مدتی به پاریس آمد و «نجواها»ی ما شد «امانتی دست فرهاد».

۷- یک سال بعد در لس‌آنجلس صدای فرهاد را شنیدم که ترانه‌ی «نجواها» را درست مطابق همان اجرایی که برای تمرین به او سپرده بودم همراه با پیانو خوانده بود. دلم سخت گرفت از شنیدن این که در ابتدای «نجواها»ی ما نغمه‌ی آغازینِ سرود «خمینی ای امام» را نواخته و سپس خوانده بود: «رستنی‌ها کم نیست …»

۸- فرهاد تعلقات مذهبی داشت، اما نه از آن‌گونه که مزاحم اندیشه و زندگیِ آزادِ دگر‌اندیشان خو‌دش باشد. بی‌هیچ آشکارسازی متظاهرانه‌ای، نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت. از این‌رو حق داشت که به ماهیت اسلامیِ انقلاب دل‌بسته باشد؛ اما این حق را نداشت که این تعلق‌خاطرش را به ابتدای کاری وصله کند که پدیدآورندگانش آن کار را با آرزوهایی متفاوت از پسندِ فرهاد به جهان آورده‌ بودند. فرهاد عزیز از دیدگاه‌های ما باخبر بود و این «امانت» نقطه‌ی مناسبی برای بازتاب پسند و اعتقاداتش نبود.

۹- از راه تلفن از آمریکا در بیش از سه ساعت صحبت با فرهاد، از او گله کردم. شکوه‌ی من، بدون سویه‌ی مادی یا هنری، تنها متوجه بی‌احترامی و بی‌توجهی او به سلیقه‌ی سیاسی من بود. عقایدی که بر اساس آن غربت و تبعید را به جان خود خریده بودم؛ اما فرهاد در پاسخ به گله‌های من،  همه‌ی تقصیر را  متوجه اردلان سرفراز (ناشر آلبوم «برگ زرد») می‌کرد و  خود را بی‌تقصیر می‌دانست. فرهاد دروغ‌گو نبود، اما توضیحات او من را قانع نمی‌کرد.

فرهاد می‌گفت: «اردلان برای تهیه آلبومی تازه، به نام «برگ زرد» از من دو کار تازه خواست. من هم ترانه‌ی «نجواها» و «Don’t Cry for Me Argentina» را در خانه، با پیانو اجرا و روی کاست  ضبط کردم تا اردلان برای تنظیم به بیژن قادری بسپرد … موقع خواندن «نجواها»، قبل از اینکه وارد ترانه بشوم، «خمینی ای امام» را نواختم، نه برای نشر … به هر حال قرار من و اردلان تنظیم هر دو ترانه بود؛ ترانه‌ی «Don’t Cry for Me Argentina» را بیژن قادری تنظیم کرد و من هم اجرا کردم …بعد متوجه شدم که ترانه‌ی «نجواها» با همان ضبط خانگی من منتشر شده …»

۱۰- سال‌ها بعد وقتی از اردلان سرفراز گله کردم، او گفته‌ی فرهاد را رد کرد و گفت: «من مطابق نظر فرهاد عمل کردم …فرهاد دوست داشت «نجواها» همین‌طور منتشر شود».

 اردلان سرفراز و فرهاد مهراد هردو هنرمندان موجهی بودند و کنکاش بیشتر مسئله به قصد مقصریابی، در شأن ایشان نبود. این گله‌ را در ذهنم ساکت نگاه داشتم. از فرهاد؛ که چرا در رعایت جوانب امانت کوتاهی کرده و از اردلان؛ که به رغم آگاهی از دیدگاه‌های من و شهیار، ترانه‌ای از ما را با چنان افزوده‌ای در ابتدایش منتشر کرده است.

۱۱- چند سال بعد که صدای فرهاد مجوز انتشار در ایران گرفت، او این ترانه را بازاجرا کرد، با حذف آن پیش‌درآمد و البته با حذف نام من و شهیار در جلد ارائه‌ی آن.

۱۲- به دلیل محدودیت‌های بعد از انقلاب، امکان اجرا با صدای فرهاد را پیدا نکردم و این‌چنین بند ناف «نجواها» از من جدا نشد! حتا پس از آن‌که فرهاد چشم از جهان شست هم خیال اجرای این ترانه با صدای فرهاد مرا رها نکرد.

 تنها دستمایه‌ی  برآورده شدن رؤیای من، همان صدای فرهاد در آلبوم «برگ زرد» بود؛  هر چند که به دلیل «آزادخوانی»،‌ کیفیت ادای واژه‌ها و یا اندازه کشش آن‌ها، نسبت به سرعت و ضرب میزان‌ها هماهنگی  نداشت. به بیان دیگر اگر می‌خواستم ایده‌هایم را اجرا کنم، لازم بود که  ضمن پیگیری سلیقه‌ی موسیقایی‌ام، همه‌ی ضرب‌آهنگ‌ها و فراز و فرودهای موسیقی‌ را با صدای بازمانده از اجرای فرهاد و گاه حذف پیانونوازی او هماهنگ ‌کنم؛ یعنی روندی خلاف معمول در تنظیم آهنگ. کاری بسیار دست و پا گیر و تا جایی که می‌دانم، بی‌سابقه در ایران!

۱۳-  خواسته‌ام را که در مشورت با چند تنظیم‌کننده یا موسیقیدان در میان گذاشتم، انجام آن را ناشدنی دانستند.  اما من هنوز در ذهن خود آن را چالشی لذت‌بخش و ممکن می‌دیدم. روند پرفراز و نشیبی که بدون بودجه و امکانات انجام نمی‌شد.

۱۴-   این حس با من بود تا اینکه با یاری و دلگرمی دوست نازنینم، حسین عصّاران و به اصرار او جرأت کردم تا با کمترین امکان و امّا بیشترین شور برای گفتن حرفی نو، کار را آغاز کنم؛ تنظیم ارکستر را هماهنگ با «آزادخوانی» فرهاد ( برای صدای پیش‌تر اجراشده‌ی او) انجام دادم و به روند ضبط سپردم. 

۱۵- دوست مهربانم، موسیقیدان کاربلد، سینا رحیمی فطرتی،  در این پروژه دستیار من بود و با عشق، کار برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزی کامپیوتری (Programming) را برای ضبط در استودیو،  همراه با ویراستاری نشانه‌های نت‌ها و نواختن قطعه با نمونه صداهای سازها (Sample‌) به رایگان انجام داد. کمترین کار من در جبران مهرورزی او، ارائه‌ی این دل‌نوشته‌ در سایت اختصاصی‌ام است.

۱۶- بسیار سپاسگزار دوست گرامی و همراه چهل و چندساله‌ام،  آهنگ‌ساز-موسیقیدانی کاردان و بسیار خوش‌ذوق، کاظم عالمی  هستم که در این راه تمام تجربه و توانایی‌اش را‌ در استودیو شخصی خود، صبورانه به من هدیه کرد. این‌گونه بود که همراه او توانستم مشکل‌ترین مرحله‌ی پیش از ضبط تنظیم دلخواهم، یعنی « تعیین دقیق سرعت متغیرِ آزادخوانیِ چهل سال پیشِ فرهاد» (برآورد Metronome برای هر میزان) را به سرانجام برسانم.

همچنان که پس از دریافت سازهای ضبط‌شده‌ی ارکستر، جایگذاری دقیق صدای فرهاد روی آن (Sync) و همچنین پردازش صدای فرهاد و ارکستر (MIX) را هم- به رغم محدودیت‌های ناشی از هم‌زمانی با انتشار ویروس  Covid 19- به اتفاق این یاور هنرمند به نتیجه رساندم. 

 ۱۷- خوش‌اقبالی دیگر من در این راه آگاهی یافتن دوست و یاور بسیار ارجمندم، انسان‌هنرمندِ عاشق، علی کاظمی، از این تجربه‌ورزی‌ام بود که او نیز پیشنهاد داد بنا به عشق همیشگی‌اش به «سینما» و تحصیلاتش در این راه،  نماهنگی بر «نجواها» بسازد  که نتیجه‌‌ی همیاری مؤمنانه و بی‌چشمداشتش اینک در دیدرَس شماست. او مهرورزانه ایده‌سازی کرد، توانمند پروراند و به زیبایی اجرا کرد. کاری نو در بیانی نو از امروزِ جهان را به «نجواها»ی ما هدیه داد و مرا عاشقی آموخت. بی‌اندازه سپاس‌گزار او و هم‌یارانش در ساخت این نماهنگ هستم.

۱۸- در دوران رکود بازار نشر و پخش «ترانه»، سپاس‌گزار بهترین تولید‌کننده‌ و کاردان‌ترین ناشر عرصه‌ی «ترانه»، وارطان آوانسیان، هستم که با شرکت «ترانه»‌اش یاور پخش ترانه‌ی «نجواها»ی ما شد.  

۱۹- هم‌اینک «نجواها» در گوش‌رَس شماست؛ توانمندان و دانستگان کار موسیقی از مقایسه‌ی دو نسخه‌ی پیشین و کنونی، امکان قضاوت درباره‌ی میزان تأثیر «تنظیم» در کیفیت ارائه‌ی نهایی ترانه را دارند؛ همچنان که دیگر مخاطبان هم برحسب سلیقه‌شان می‌توانند این ترانه را نقد و ارزیابی کنند. 

تا نظر شما چه باشد؟

 

بدرود

اسفند، یار بهارشیدایان

میانه‌ی تابستان ۱۳۹۹

ادامه متن بستن

شنیدن / خرید قطعات این مجموعه

نام قطعه
نام قطعه: روایت تازه‌ی اسفندیار منفردزاده از ترانه‌ی «نجواها»

دیگر آثار شنیداری...